سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ملوس -1

ملوس اسم گربه ای بود که خواهرم به اندازه جانش دوستش داشت .

ماجرا از آنجا شروع می شود که یک روز خواهرم با بچه گربه ای پشمالو خونه می آید (سال 53 ) وبا لجبازی خاص واصرار میخواست پدر ومادر را تحت فشار قرار دهد تا این گربه را نگه دارد.گربه از نوع گربه های براق بود (جوانهای امروزی به این گربه ها می گویند پرشین )مثل اینه که به فرشهای ایرانی بگی فرشهای پرشین و بری بازار و بگی لطفاْیک فرش پرشین بدهید البته منظور خود کلمه پرشین ویا فارسی ویا پارسی نیست .منظور این است که هر چیزی که در اینتر نت یا گفتگو های روزمره می آید همان کلمه را می پذیرند وحداقل تلاش نمی کنند بپرسند که اصل کلمه ویا موضوع چیست؟ وچرا در ایران  از کلمه انگلیسی استفاده کنیم که معادلش هم هست. مثل تاتو که همان خالکوبی است .

اوایل انقلاب خیلی از ایرانیان که به هر دلیلی از ایران به آمریکا رفته بودندوقتی از زبانشان سؤال میشد میگغتند فارسی (چون انگلیسی را کامل نمی دانستند وهمچنین  نمی دانستند در زبان انگلیسی به فارسی میگویند پرشین –PERSIAN-   . یعنی اونجایی که باید میگفتند پرشین گفتند فارسی ودر حال حاضر اینجا که باید از کلمه فارسی استفاده کنند از انگلیسی استفاده می شود.)و خلاصه این ندانستن تا جایی پیش رفت که بعضی خارجی ها فکر کردند زبان فارسی یک زبان دیگر است وخلاصه دنیای غرب دچار یک سر درگمی عجیبی  شد. برای امتحان می توانید از موتورهای جستجو کمک بگیرید وببینید چه نظرات حکیمانه ای در باب  FARSI OR PERSIAN   داده  می شود.و الآن در بعضی موارد به ویزه در کامپیوتر وقتی انتخاب زبان میکنیدازکلمه FARSI  استفاده می شود!!!!!

بگذریم برگردیم به داستان ملوس خودمون.

مادرم می گفت گربه کثیف هست وجا برای نگهداری نداریم وموی گربه مریضت میکند و یک بچه  یک ساله داریم و......(البته ما را چندان به حساب نیاورده بودند ) که این حرفها تو مغز خواهرم نمی رفت که نمی رفت (البته مادرم معتقد بود گربه نجس نیست) وهمین باعث شد که کوتاه بیاید پدرم هم به نظر می رسید که گربه چششمش را گرفته وچیزی نمی گفت.من هم بدم نمی آمد چون گربه قشنگی بود واز آنجا که یک دموکراسی واقعی در خانه ما حکمفرما بودکسی نظر اینجانب را نپرسید !!!!  مهدی هم که وضعش معلوم بود وفقط شیر مامان را می خواست  .خلاصه حال (پذیرایی) که میز وصندلی در آن بود وبدون فرش بودواز آن استفاده خاصی نمی کردیم ،شد محل جولان ملوس خانوم !!!!!  (چون بیشتر از اتاقهای نشیمن  که نسبت به اتاقهای امروزی بسیار بزرگتر بودند استفاده می کردیم وتلویزیون تو اتاق بود ) هنوز دقایقی ازتوافقنامه  طرفین یعنی مامان وخواهرم (منیژه) نگذشته بود که دیدیم صدای میو میوی گربه وبهتر بگویم جیغ گربه از دستشویی می آید وبا کنکاش مشخص شد خواهرم در اولین قدم خواسته مسئله کثیفی گربه را حل کنه وگربه را زیر شیر دستشویی می شوره (بیچاره گربه ) تمام موهای گربه سیخ سیخ شده بود وخواهر نابغه ام فکر      می کرد که چون مامان می گوید گربه کثیف است ایشان باید برود ودست وصورت وخود گربه را یک حمام آب گرم بدهد!!!!! خلاصه قیافه مادر خدا بیامرز ومنیژه با دردست داشتن گربه خیس با موهای سیخ را تجسم کنید .فکر کنم اگر مجله تایمز خبر داشت حتماً آنرا روی جلد خود قرار می داد وبه عنوان عکس سال معرفی می کرد.

به هر حال کم کم این گربه نیز عضوی از خانواده ما شد بابا ،مامان،من، منیژه ،داداش  مهدی وقهرمان داستان ملوس .جالبتر اینکه اسم بچه ها و گربه با میم شروع میشد .این هم از کارها وعلایق عجیب غریب بابا در نامگذاری ما بود.بگذریم که منیژه با همه بچگی اش چقدر تلاش کرد که ملوس خانم را تربیت کند یعنی مواظب باشد که این گربه ورپریده تو اتافها نرود ومثل آدمیزاد برای کارهای بی تربیتی از یک گوشه ای از توالت استفاده کند و.... وباید اقرار کنم که موفق هم شد وملوس به سرعت بزرگ شد .  نمی دانم باور میکنید یا نه؟ اما طوری این گربه تربیت شده بود که خودش می پرید ودسته در دستشویی را باز می کرد ومی رفت گوشه ای وبا خیال راحت کارش را انجام میداد .میدانم جای این حرفها اینجا نیست وشاید به عقلم شک کنید اما این گربه این کار را می کردوخیلی جالب بود توی اتاقها وآشپزخانه هم نمی آمد یک کارتن کوچک هم برای خوابش تدارک دیده شدوبه نظر میرسید ملوس با تلاش خواهرم منطقه مانورش تعیین شده ویا بهتر بگویم تعیین کرده بود. ومن با دیدن این رفتار ها به این نتیجه رسیدم که گربه هااز نظر هوش دست کمی از سگ ندارند.

زیاده گویی کردم بقیه ماجرا بماند برای بعد.