المپیک
از آنجا که قبلاً ورزش می کردم البته نه مثل حرفه ای های امروزی ! فوتبال ، والیبال (به عنوان پاسور) وپینگ پنگ راخوب بلد بودم ودیگر ورزشهایی مانند کشتی ، بسکتبال ،وزنه برداری ودو میدانی را پیگیری می کردم وتقریباً در تمامی این سالها (حداقل از نه سالگی)اطلاع ازرویداد های مهم ورزشی برایم مهم بود .لذا وضعیت تیمهای ورزشی در المپیک2016 را نیز جسته و گریخته پی گیری می کنم.با توجه به سن وسالم وفضای حاکم بر ورزش وجامعه ونگرش ورزشکاران به مقوله رقابت ، نتایج بدست آمده تا امروزرا زیاد عجیب نمی دانم.چرا که برای قهرمانی وکسب مدال در المپیک باید خیلی تلاش کرد ودر خیلی از ورزشها به ویژه این چند موردی که تا به حال در آن نماینده داشتیم وداریم از دنیا عقبیم.مسائلی مثل مدیریت ،امکانات ،پاداشها،وضعیت مالی و....را مطمئناً در بحث های کارشناسی به آن اشاره می کنند اما آنچه که من می خواهم بیان کنم بیشتر آمادگی روحی ،جسمی ونگرش شخص ورزشکار در این رقابتهاست :
1-باید یاد بگیریم مسابقه ورزشی بحث مرگ وزندگی نیست وقبل از این که فکر کنیم اگر ببازیم دنیا زیر ورو می شود به این فکر کنیم برویم ویک رقابت جانانه داشته باشیم واز خود رقابت لذت ببریم.منظور م اینست که اینقدر مسابقه برای ما غول شده است که خیلی از ورزشکاران ما قبل از مسابقه باخته اند ویا بعضی فقط رسیدن به المپیک برایشان هدف است وبه راحتی از به دست آوردن موفقیت های بیشتر سیر می شوند .این نگرشها وروحیات برای حضور در المپیک کفایت نمی کند.صرف حضور در المپیک هیچ مزیتی نیست(نباید قانع شد) اگر از تیر اندازی ، مشت زنی ودوچرخه سواری بگذریم، مثلاً در والیبال مشخص بودکه خودمان نیستیم وفضا بر عملکرد تیم سنگینی می کرد وجالب این است که بعد از شکست حرفهای مربیان وورزشکاران به ویژه در مشت زنی ،پینگ پنگ وبدتر از همه در دوچرخه سوار ی بیشتر بهانه آوردن وتوجیه وفرار از مسئولیت می باشد. باید قبول کنیم ضعیف بودیم وحتی در همان ضعف نیز روحیه وجنگندگی ما در حد صفر بود در اینجا از کلمه ما استفاده می کنم چون اگر چه اذعان می کنم این مسابقات بازی مرگ وزندگی نیست ولی هر مشتی که ورزشکار ما آقای روز بهانی می خورد انگار که من می خوردم .ویا وقتی دوچرخه سوار به جدول خیابان برخورد کرد به نظر می رسید من سرنگون شده ام.وقتی که یک نوجوان آمریکایی شانزده ساله با آقای عالمیان مسابقه می داد چهره هر دو نشان دهنده تعادل روحی هر کدام بود آمریکایی (بسیار راحت) وعالمیان (استرس ، ترس و...) به هرحال با فرض این که ورزشکاران تمام تلاش خود را کرده اند باید گفت : این میدان جای بهترین هاست . بباز ولی مردانه بباز وزمین وزمان را مقصر ندان حتی اگر فکر میکنی مرگ وزندگی است(خود من اصلاً چنین تصوری ندارم) ،ایستاده بمیر. ما چه برنده وچه بازنده به ورزشکارمان وهر که به اسم ایرانی تلاش می کند احترام میگذاریم وحمایتشان می کنیم .با خنده هایش می خندیم وبا گریه هایش می گرییم.
2- آنهایی را که استرس داشته اند را قبل از مبارزه حمایت کنیم این عدم تعادل روحی را باید بررسی کنیم وچنانچه نیاز است هر ورشکارساعتها با یک روانشناس جلسه بگذارد این کار را بکنیم.(من خودم برای مسابقات گل کوچک که جام قهرمانی می گذاشتند وبعضاً تماشاگر هم داشت وقتی به زمین می رفتم جوگیر می شدم وگاهی وقتها این پایم به اون پایم می گفت فضولی نکن وتا گل نمی خوردیم راحت نمی شدم. ) یعنی دیگر حساب آدم در این میادین جهانی مشخص است .لذا الهه احمدی که یک مادر هست را تنها نگذاریم تا شاهد اشکهایش نباشیم .ما نیز با اشکهایش اشک ریختیم اما نه به خاطر عدم کسب مدال بلکه به خاطر این که می دانیم در این فضا ودر این وضعیت ،ناگفته ها ونارضایتی ها به یک باره به صورت اشک نمود می کند. .پس باهمه ناراحتی با این موضوع باید کنار آمد که دیگران برای این مبارزه شرایطشان از هر نظر (چه روحی چه ذهنی وچه جسمانی ) بهتر بود وبدانیم جوکوویچ ، خواهران ویلیامز که در دنیای تنیس بهترین هستند نیز حذف شدند ویا باختند.
3- در والیبال به راحتی شکست خوردیم .این که اگرقبلاً آرژانتین را بردیم حتماً می بایست در این بازی هم ببریم منطقی نیست اما این که هدف خود را حضور در المپیک گذاشته ایم نیزچندان منطقی نیست .به قول خود والیبالیستها بیش از 50 سال است که منتظریم به المپیک برویم پس چه خوب است حال که به دیدار معشوق آمده ا یم به راحتی دست از دامانش بر نداریم وحتی همین فرصت را از دست ندهیم که با توجه به گروه متعادلی که در آن هستیم می توانیم از گروه نیز صعود کنیم که با بازی بسیار بد ناشی از ارضا شدن (حضور در المپیک) وتاب نیاوردن در فضای سنگین مسابقه یعنی بازی اول ،تیم آرژانتین و کرکری خوانی پنهان با مربی قبلی برای خودمان دردسر درست کردیم . والیبالیستها بدانند بازی بد برای عاشقان والیبال قابل قبول نخواهد بود وبهتر است به جای این که باند شوند ودر رژه حضور نیابند(البته حضور نیافتن در رژه جنایت نیست وگناه هم نیست) و خود را درگیر مسایل حاشیه ای وجانبی بکنند(که متأسفانه در ایران حاشیه از متن پررنگ تراست ) تمر کز بر روی مسابقه داشته باشند .
4- ما در المپیک احتمال کسب مدال را در ورزشهای کشتی ،وزنه برداری وتکواندو بدانیم ( از کلمه احتمال استفاده می کنم نه شانس چرا که احتمال خود براساس پارامتر های علمی تعریف می شود) ورنگ وتعداد مدال بستگی به تمرین ورزشکاران ،خواستن مدال واعتماد به نفس کافی می دانم . چرا که در این ورزشها ما خیلی خوبیم واگر نتیجه نگرفتیم باید نگران شویم وگرنه شکست در مشت زنی ،قایقرانی ،تیر اندازی ،شمشیر بازی ،پینگ پنگ و دو ومیدانی گریه ندارد(آقای حدادی استثناست اگرچه در موفقیت امسالش چندان خوشبین نیستم) وباید کار کنیم . دوچرخه سواری را نام نبردم که به جای گریه کردن باید از کلمه خشمگین بودن استفاده کرد.
به عنوان مثال برای یک کشتی گیر چنانچه بخواهد به مرز آمادگی در المپیک برسد.منظور آمادگی جسمانی است(تکنیک وتاکتیک مبارزه به کنار) .باید حداقل درسال 1500 ساعت تمرین سنگین وبدنسازی بکند یعنی هفته ای شش روز وروزی 5 ساعت .( یعنی در این سطح هرروز وبا تمام قدرت وورزشکار حرفه ای یعنی این ).به عبارت دیگر اگر رفت وآمد وتغذیه و ... رادر نظر بگیریم روزی هفت تا هشت ساعت درگیر ورزش ویا به عبارتی شغلت باشی حال اگر تکنیک خوب ،مربی خوب وبد ن آماده وصرف روزی هشت ساعت تمرین طاقت فرسا داشتی وقصد مدال گرفتن داشتی و باختی به نظر من برو تا می توانی به مدت دو ساعت گریه کن وبعد از آن برای المپیک بعد آماده شو.
تمرین تمرین تمرین تمرین باز هم تمرین